پیکار کردن. جدال کردن: اوت کشت و اوت هم خواهد درودن بی گمان هر که کارد بدرود پس چون کنی چندین مرا. ناصرخسرو. رجوع به مرا شود، برابری کردن: بساکاخا که محمودش بنا کرد که از رفعت همی با مه مراکرد. (چهارمقالۀ عروضی). رجوع به مرا و مراء شود
پیکار کردن. جدال کردن: اوت کشت و اوت هم خواهد درودن بی گمان هر که کارد بدرود پس چون کنی چندین مرا. ناصرخسرو. رجوع به مرا شود، برابری کردن: بساکاخا که محمودش بنا کرد که از رفعت همی با مه مراکرد. (چهارمقالۀ عروضی). رجوع به مِرا و مِراء شود
چریدن. سبزه و گیاه از زمین با دندان بریدن و خوردن ستور در حال رفتن. علف خوردن چارپایان گیاه خوار در چراگاه. راه رفتن و گیاه کندن و خوردن ستوران در مراتع. ارتعاء. رتاع. سرح: چرا همی نچمم تا کند چرا تن من که نیز تا نچمم کار من نگیرد چم. رودکی. گل عارضی و لاله رخی ای رنگار من در مرغزار آن گل و لاله چرا کنم. مسعودسعد. چون مشک چین تو داری ز آهوی چین مپرس آهو بچین بهست که سنبل چرا کند. خاقانی. ذوق سخنهای من اصل شفای دل است زانکه کنم نحل وار از گل معنی چرا. سیف اسفرنگی. نک بپرّانیده ای مرغ مرا در چراگاه ستم کم کن چرا. مولوی. پهلوی تن ضعیف بود پشت دل قوی صیدی که در ریاض ریاضت چرا کند. سعدی
چریدن. سبزه و گیاه از زمین با دندان بریدن و خوردن ستور در حال رفتن. علف خوردن چارپایان گیاه خوار در چراگاه. راه رفتن و گیاه کندن و خوردن ستوران در مراتع. ارتعاء. رتاع. سَرح: چرا همی نچمم تا کند چرا تن من که نیز تا نچمم کار من نگیرد چم. رودکی. گل عارضی و لاله رخی ای رنگار من در مرغزار آن گل و لاله چرا کنم. مسعودسعد. چون مشک چین تو داری ز آهوی چین مپرس آهو بچین بهست که سنبل چرا کند. خاقانی. ذوق سخنهای من اصل شفای دل است زانکه کنم نحل وار از گل معنی چرا. سیف اسفرنگی. نک بپرّانیده ای مرغ مرا در چراگاه ستم کم کن چرا. مولوی. پهلوی تن ضعیف بود پشت دل قوی صیدی که در ریاض ریاضت چرا کند. سعدی
تازه کردن، مصفا کردن: ابر سیاه باز مطراکند بهار هر گه که روی خویش بر اورد کند همی. (منوچهری)، احیا کردن: دبیرستان نهم (کنم) در هیکل روم کنم آیین مطران را مطرا. (خاقانی)
تازه کردن، مصفا کردن: ابر سیاه باز مطراکند بهار هر گه که روی خویش بر اورد کند همی. (منوچهری)، احیا کردن: دبیرستان نهم (کنم) در هیکل روم کنم آیین مطران را مطرا. (خاقانی)